جمعه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۹

نامه على صارمى (زندانى سياسى كه 23سال از عمرش در زندان گذشته) در پاسخ به اتهامات دادستان دژخيم رژيم

نامه على صارمى (زندانى سياسى كه 23سال از عمرش در زندان گذشته) در پاسخ به اتهامات دادستان دژخيم رژيم

علي صارمي زنداني سياسي محكوم به اعدام
علي صارمي زنداني سياسي محكوم به اعدام

على صارمى زندانى سياسى محكوم به اعدام كه 23سال از عمر خود را در زندان گذرانده است، طى نامهيى كه از زندان فرستاده به اتهامات دادستان دژخيم رژيم، عباس جعفرى دولت آبادى، پاسخ گفت و تأكيد كرد كه صدور حكم اعدام او توسط رژيم به دليل ترس و وضعيت متزلزل رژيم آخوندى است.

به نام خدا
از ميان مردمان صادق گروهى در راستاى وفاى به عهد و پيمانشان با خدا و مردمشان به شهادت رسيدند و گروهى ديگر در انتظارند.
قرآن مجيد، و من از منتظرانم

هر حقى كه پايمال گردد مقاومتى را ايجاد مىكند كه ظالمان مجبورند به دنائت روى بياورند و سركوب را پيشه كنند.

هموطنان عزيز؛
دادستان تهران، دولت آبادى، در مصاحبهيى با مجله موسوم به پنجره كه در كيهان مورخ 26ارديبهشت 89درج شده است، اتهام مرا ارتباط با سازمان مجاهدين خلق و تاريخ دستگيرى مرا شهريور 88اعلام كرده است يعنى بعد از قضاياى انتخابات. در حالى كه تاريخ دستگيرى اين‌جانب على صارمى 13شهريور 86يعنى دوسال قبل از انتخابات و رفتن من به شهر اشرف جهت ديدار با پسرم در سال 84بوده و بهخاطر آن ديدار، به يكسال حبس محكوم شدهام.

دستگيرى من در سال 86 بهخاطر حضورم در گورستان خاوران بر سر مزار اعدام شدگان سال 67 بود. ولى آيا واقعا حضور بر سر مزار و يا هوادارى يک سازمان و يا ديدار پدرى با فرزندش از نظر شما محاربه و حکمش اعدام است؟
به همين دليل اظهارات دادستان تهران بىاساستر از آن است که نيازى به توضيح داشته باشد و به قدرى اين اتهام بىاساس است که حاضر نيستند حتى حکم را به وکيلم ابلاغ کنند. حکم را بدون امضاى من و وکيلم به تجديد نظر صورى و فرمايشى برده و تاييد کردهاند.
با اين حال فرياد مىزنم که آنها حتى با اعدام و حلق آويز کردنم نمىتوانند مرا و هموطنان آزادهام را بترسانند چرا كه آن قدر آنها را ترساندهام که مجبورند اعدامم کنند. چون تنها دليل صدور چنين حکمهايى ترس آنها از وضعيت متزلزلشان است، نه انصاف و عدالت.

حال بهعنوان پدرى که فرزندانش امثال فرزاد، على، فرهاد، شيرين و مهدى را تازه بهدار آويختهاند و هزاران فرزند ديگر را پيشتر از اين، از من چه انتظارى مىرود جز آنچه بهعنوان يک ايرانى موحد و آزاده فرياد بر آورم.
تنم گر بسوزى
به تير آن بدوزى
کجا
کى توانى
ز قلبم ربايى
تو عشق ميان من و ميهن من

اگر در طول حياتم و حتى 23سال زندان بودنم، نتوانستم وظيفهام را در قبال خدا، مردم و ميهنم انجام دهم شايد اعدامم در بيدارى مردمم موثر باشد.
خطاب به مردم و ميهنم، باز هم فرياد مىزنم:
«در راه تو کى ارزشى دارد اين جان ما
پاينده باد خاک ايران ما»