چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۸

همراه با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی خواهان لغو حکم اعدام احسان فتاحیان هستیم


همراه با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی خواهان لغو حکم اعدام احسان فتاحیان هستیم

زینت میرهاشمی

قرار است احسان فتاحیان، زندانی سیاسی ۲۸ ساله کرد، که قبلا به 10 سال محکوم شده بود بر اساس حکم بیدادگاه تجدید نظر استان کردستان بامداد چهارشنبه 20 آبان به اتهام محاربه (دشمنی با خدا) در سنندج به جوخه اعدام جلادان ولی فقیه سپرده شود.

زندانیان سیاسی در چند زندان واقع در کردستان و آذربایجان غربی در حمایت از احسان فتاحیان دست به اعتصاب غذا زده و خواهان لغو حکم اعدام وی شدند. احسان فتاحیان چند روز است در اعتصاب غذا به سر می برد. زنان زندانی سیاسی در سنندج به جمع اعتصاب کننده پیوسته و دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند.

بر اساس اخبار پخش شده از زندانها، تعدادی از زندانیان سیاسی در رجایی شهر و اوین در اعتراض به حکم اعدام احسان دست به اعتصاب غذای نامحدود زده اند.

گماشتگان ولی فقیه در زندان سنندج همه راههای منتهی به زندان سنندج را بسته تا مانع هر گونه تجمع اعتراضی مردم در روز اعدام شوند.

رژیم در رویارویی با اراده مصمم مردم به تغییر و با طنین شعارهای مرگ بر دیکتاتور و پاره کردن عکس ولی فقیه، به انتقام مستقیم از زندانیان سیاسی می پردازد. فرایند رویارویی مردم با رژیم طی سه دهه گذشته نشان می دهد که کشتن شاید بتواند ترسی کوتاه مدت ایجاد کند اما وقتی مبارزه ای همه گیر می شود این کشتنها تاثیر عکس می گذارد و تنفر عمومی را تبدیل به آتشفشانی جاری می کند. تاریخ مبارزه بشر نشان داده است که با کشتن معترض، اعتراض از بین نمی رود.

احسان فتاحيان طی یک رنجنامه که روز 18 آبان نوشته با توضیح پروسه دستگیری و شکنجه و محاکماتش شجاعانه می نویسد:«هرگز از مرگ نهراسيده ام , حتی اکنون که آن را در قريب ترين فضا و صميمانه ترين زمان , در کنار خويش حس مي کنم. آن را مي بويم و بازش مي شناسم , چرا که آشنايی ست ديرينه به اين ملت و سرزمين. نه با مرگ که با دلايل مرگ سر صحبت دارم، اکنون که «تاوان» دگرديسی يافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند، آيا ميتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ «ما» ای که از سوی «آنان» به مرگ محکوم شده ايم در طلب يافتن روزنه ای به سوی يک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ايم، آيا آنان نيز به کرده ی خود واقف اند؟» احسان همچون همه مبارزان که به عدالت و آزادی می اندیشند و در راه تحقق آن جانبازی می کنند در پایان رنجنامه اش می نویسد:«اما سخن آخر: اگر به گمان زورورزان و حاکمان، مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد بايد گفت زهی خيال باطل. نه مردن من و نه هزاران چون من مرهمی بر اين درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آن را شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان -هر مرگ اشارتی است به حياتی ديگر-.»

هنوز برای نجات جان احسان زمان مانده است. به هر شکل که می توانیم برای لغو حکم اعدام او تلاش کنیم.