شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۷

قباحت تشويق فاشيسم


قباحت تشويق فاشيسم

سرمقاله

لرد فريزر، دادستان سابق اسكاتلند در مقاله‌يي كه روز 15ارديبهشت 87 در واشينگتن تايمز منتشرشد، نوشت:«در هفته‌هاي آينده، بزرگ‌ترين حلوايي كه اتحاديه اروپا و انگليس در سالهاي گذشته به رژيم ايران عرضه كرده‌اند، احتمالاً به وسيله دادگاههاي انگلستان و اروپا از چنگشان در آورده مي‌شود. قرار دادن نام سازمان مجاهدين خلق ايران بزرگترين گروه اپوزيسيون دموكراتيك ايران در ليست تروريستي، بزرگترين مشوقي بودكه تاكنون به رژيم ايران داده شده است». اين عبارت كوتاه، موجي از خشم و لجن‌پراكني را در رسانه‌هاي رژيم برانگيخت. غيظ طاقت‌فرساي آخوندها از مهر ابطال عدالت بر«بزرگترين مشوق غرب» قابل فهم است. آن چه فهمش ـ لااقل براي كساني كه روي شعور و شرف دولتمردان مماشاتچي حساب مي‌كنند ـ دشوار مي‌نمايد، وقاحت مدعيان لائيسيته در ارائه و ادامه «مشوق» آغشته به خوني است كه استبداد ديني براي تشديد سركوب و شكنجه و اعدام از آن استفاده مي‌كند. در اكتبر2004، وقتي خبرگزاري فرانسه از معامله سه وزيرخارجه تروئيكاي اروپا (استرا، فيشر، دوويلپن) با دولت خاتمي براي تعليق غني‌سازي در ازاي حفظ نام مجاهدين در ليست تروريستي و «احترام به‌قوانين طرفين»پرده برداشت، ليگ حقوق بشر فرانسه و فدراسيون بين‌المللي حقوق بشر اعلام كردند: «چنين معامله‌يي بيانگر تحقير تمامي پرنسيپهاي حقوق بين‌الملل است. “احترام گذاشتن” به‌ قوانين دولت ايران، يعني، از جمله، رضايت‌دادن به فقدان دموكراسي، دستگيريهاي خودسرانه، بستن روزنامه‌ها، حكم اعدام يا شكنجه، كه به‌صورت قاعده در آمده است. طراحان اين پيشنهاد، با مبادله نمودن حفظ يك سازمان ـ مستقل از هر قضاوتي كه در مورد آن وجود داشته باشدـ در ليست سازمانهاي تروريستي، در ازاي يك تحول سياست هسته‌يي ايران، ثابت مي‌كنند كه اين ليست داراي خصلتي خودسرانه بوده و صرفاً از تصميم سياسي دولتها ناشي مي‌شود». وقاحت اين سياست خودسرانه به حدي است كه ميليبند و جكي اسميت بعد از اعلام حكم دادگاه انگلستان، نه تنها از احقاق حق مجاهدين و ملت ايران، بلكه ازحكومت قانون وحكم قاضي‌القضات كشور خودشان هم ابراز دلسردي كردند!
اين وقاحت شكست‌خورده، نبايد قباحت تشويق فاشيسم به‌رغم تجربه تلخ خونين‌ترين جنگ تاريخ بشر را پنهان كند. راه جنگ جهاني دوم با سياست مماشات و رضا‌دادن به سركوب مقاومان آلماني هموار شد و بعدها مارتین نیمولر، كشيش شريف آلماني دردمندانه نوشت:«وقتي کمونیست‌ها را بردند، سکوت کردم زیرا کمونیست نبودم. سوسیالیستها را به بند كشيدند خاموش ماندم، زيراسوسیالیست نبودم. کارگران اتحادیه را بردند اعتراض نکردم، چون مرا با اتحادیه، کاری نبود. یهودیها را بردند سکوت کردم، زیرا یهودی نبودم. وقتی‌برای بردن خودم آمدند، دیگر کسی نبود تا نوايي در اعتراض سردهد».
چهارسال پيش مريم رجوي برچسب تروريستي به‌ مقاومت ايران را «ناديده‌گرفتن اراده يك ملت براي تغيير در ايران است» توصيف كرد و گفت: «قرارداد مونيخ دست‌اندازي هيتلر به شرق اروپا را ناديده گرفت. امروز حق يك ملت براي دستيابي به آزادي نفي مي‌شود…به ياد بياوريم كه روز بعد از قرارداد‌ 1938مونيخ، وينستون چرچيل در پارلمان انگلستان گفت: “شما بين جنگ و تسليم خفت‌بار، ننگ و تسليم را انتخاب كرديد ولي متعاقباً جنگ را خواهيد داشت”» (سخنراني« راه حل سوم» درپارلمان اروپاـ استراسبورگ).
آيا ننگ مماشات چمبرلني بيشتراست يا نكبت تشويق فاشيسم مذهبي ازطريق همدستي در سركوب مقاومتي با120هزارشهيدراه آزادي؟
برداشتی از سرمقالهُ نشریهُ مجاهد شمارهُ 909